دعوت نوح –علیه السلام- و أسالیب آن در قرآن کریم
ماستری
محصل: زحل
استاد رهنما: محمد نعیم جلیلی
دیپارتمنت: دیپارتمنت تفسیر و حدیث
پوهنځی: پوهنځی شرعیات
شماره: 283
سال دفاع: 2019
چکیده
واژۀ دعوت به معنای فراخواندن است و در اصطلاح مجموعۀ از قواعد و اصولی است که برای رسانیدن، تعلیم و التزام مردم به اسلام، از آن استفاده می شود.
دعوت بسوی وحدانیت الله و تبلیغ دین وظیفۀ همه ی انبیاء بوده و ایشان پیام الله را به بندگان الله متعال رسانیده اند، بعد از پیامبران این میراث را عالمان دین به پیش برده اند.
طرق و روش های دعوت متنوع و زیاد است، در قرآن کریم این اسالیب گاهی به وجه مباشر و گاهی غیر مباشر ذکر شده است، واسالیبی عمومی مباشر دعوت که در قرآن کریم ذکر شده عبارت اند از: اسلوب حکمت، اسلوب موعظه، اسلوب مجادله و اسلوب قدوۀ حسنه می باشد. و اسالیب غیر مباشر مانند ترغیب، ترهیب، قصص و غیره است.
هدف دعوت در قرآن کریم این است که دعوت بسوی الله صورت گرفته و به راه راست (صراط مستقیم) رهنمایی شود هم چنان قائم نمودن حجت بر کفار و منکرین، از بین بردن فساد از زمین و آباد کردن زمین به عمل نیک است.
این را همۀ ما میدانیم که قرآن کریم کتاب هدایت است و از امور گذشتگان حق صریح را به مردم شرح می دهد تا همان را برنامه زندگی خود قرار داده و در حیات دنیوی و اخروی رستگار شوند. در بسا موارد به گوشۀ از قصص انبیاء و امت های آنان اشاره می کند تا مردم بفهمند که سنت و روش الله متعال در سایر امتها چگونه بوده است. یکی ازین قصه های عبرتناک هم داستان نوح –علیه السلام- است، در شش سورۀ قرآن بطور تفصیلی آمده که این سوره ها عبارت اند از: اعراف، هود، مؤمنون، شعراء، قمر و نوح می باشد. و در برخی سوره ها به آن اشاراتی موجود است. حضرت نوح-علیه السلام- اولین پیامبر اولوالعزم است که الله متعال وی و سائر انبیاء اولوالعزم را بر تمامی بشر مبعوث کرده و با کتاب و شریعت فرستاده است. و وی –علیه السلام- پدر دوم نسل بشر است، چون تمامی افراد بشر امروز از طرف پدر و مادر به آن جناب منتهی می شوند، که الله متعال در باره اش می فرماید : (وَجَعَلْنَا ذُرِّيَّتَهُ هُمُ الْبَاقِينَ).
نوح –علیه السلام- علاوه بر طریق وحی، با منطق عقل و طریق احتجاج با قوم اش صحبت نمود، براین اساس وی بنیانگذار دین توحید در عالم است. الله متعال می فرماید : و درمیان آینده گان برای او نام نیکویی قرار دادیم.
تمامی آیات مربوط به قصه نوح –علیه السلام- این را به اثبات می رساند که نوح –علیه السلام- همیشه قوم خود را به توحید الله متعال و ترک شرک دعوت می نمود، آنها را به معروف امر و از منکر نهی می کرد، نوح-علیه السلام- در طول ۹۵۰ سال منتهای جد و جهد را به خرج می داده و شب و روز در آشکار و پنهان قوم خود را به پذیرش حق فرامی خواند، ولی قوم اش جز به عناد و تکبر خود نمی افزودند، هر قدر وی –علیه السلام- دعوت خویش را بیشتر می کرد به همان اندازه قوم اش سرکشی و کفر را بیشتر می کردند، و او را به استهزاء و تمسخر می گرفت و نسبت جنون را به وی میکردند. در نهایت، اهل و اولادش و اندکی از مردم به وی ایمان آوردند، از جمله اهل وی خانمش و یکی از پسرانش از جمله کافران بودند.
زمانی که الله متعال به وی وحی نمود که از قومش به جز آن چند نفری که ایمان آورده اند احدی ایمان نمی آورد. نوح-علیه السلام- از ایمان آوردن قوم اش به کلی مأیوس می شود، به درگاه پروردگار خود شکایت برده و از او طلب نصرت می کند و قوم خود را به هلاکت و نابودی نفرین می نماید تا الله متعال زمین را از شر این ظالمان پاک نموده و آنان را زنده نگذارد.
از آیات سورۀ هود بر می آید که الله متعال به وی –علیه السلام- دستور ساختن کشتی را می دهد؛ و آنجناب شروع به ساختن کشتی می کند. مردم دسته دسته از محل کار وی –علیه السلام- گذشته و او را مسخره می کردند، آنحضرت-علیه السلام- در پاسخ شان می فرماید: اگر امروز شما مرا مسخره می کنید به زودی خواهید دید که ما شما را مسخره می کنیم و خواهید فهمید، کسی که دچار عذاب گردد ذلیل و بی چاره می شود.
کار کشتی به اتمام خود رسید و امر الله متعال مبنی بر نزول عذاب صادر شد. و آب از تنور جوشیدن گرفت، درین هنگام الله متعال وحی فرستاد تا از هر حیوان یک جفت نر و ماده را سوار کشتی کند و نیز اهل خود را به جز کسانی که مقدر شده بود هلاک می شوند، یعنی همسرش که خیانت کار بود و فرزندش که سوار کشتی نشد. کسانی که ایمان آورده بودند سوار کشتی شدند، و طوفان همۀ مردم روی زمین را فروگرفت، و همه درحالی که ستمگر بودند هلاک شدند، و الله متعال به نوح-علیه السلام- امر کرد: همین که در کشتی مستقر شدند الله را در برابر این نعمتی که از شر قوم ستمکار نجاتشان داد حمد بگویند و در پیاده شدن از او برکت بخواهند.